تکامل مصنوعی



در زیر اصولی را از کتاب ارزشمند «48 قانون قدرت»  آورده‌ام که شخصا در زندگی خودم به آنها رسیده‌ام.
دلایلی که من برای اصول این کتاب آورده‌ام با دلایل نویسنده اصلی فرق می‌کنند؛
امیدوارم توضیحات من که از زاویهٔ دیدی تازه نوشته شده‌اند برای شما مفید باشند.

فایل صوتی خلاصه کتاب نیز برای دانلود قرار داده شده‌است.

یک:
قصد و نیت خودتان را پنهان کنید.
مطابق کتاب شما باید قصد و نیت خودتان را پنهان کنید تا دشمنانتان را فریب بدهید و به قدرت برسید.
بهترین راه دفاع از یک گنج این است که کسی درمورد آن چیزی نداند!
علاوه بر این، از نظر من شما نباید درمورد اهداف بزرگتان با مردم صحبت کنید؛ چون شما را سرد خواهند کرد.
از طرف دیگر وقتی درمورد هدف والایتان با کسی صحبت می‌کنید و او شما را تشویق می‌کند؛
با توجه به نظریه همه‌چیز مغز، بعد از مدتی شما به کسی تبدیل می‌شوید که فقط حرف می‌زند!

این ویدیو را دانلود و مشاهده کنید.

در کل شما نباید درمورد عمیق‌ترین اهدافتان با کسی صحبت کنید؛
چون بهترین راه برای ضربه ندیدن از فشار روانی یا حتی سنگ اندازی‌های مردم این نیست که انگیزه قوی و اهداف والا داشته باشید؛ بلکه این است که انگیزه و هدفتان را پنهان نگه دارید.
به جای تلاش برای تاثیر نگرفتن از حرف‌های مردم، بگذارید نتوانند حرفی بزنند.
این تجربه یک پسر ۱۸ ساله است.
البته شما باید تشخیص بدهید که چه کسانی می‌توانند به شما در مسیر اهدافتان کمک کنند؛ و با کسانی که اهداف مشترکی با شما دارند همکاری کنید.


دو:
کمتر حرف بزنید.
هرچه بیشتر حرف بزنید معمولی‌تر به نظر می‌رسید.
این یک حقیقت است.
حتما دیده‌اید که درمورد موضوعاتی زرد جملات کوتاه و آهنگینی نوشته شده‌اند و در نظر مردم جملاتی طلایی به شمار می‌روند!
هرچه بیشتر نقطه نظرتان را توضیح بدهید و دلیل و ‌مدرک بیاورید؛ افراد بیشتری به خودشان اجازه می‌دهند که نظر شما را مهم ندانند.
یاد بگیرید که با کلمات کوتاه و سنجیده مخاطب را اغوا کنید.

البته من شخصا ترجیح می‌دهم از این اصل استفاده نکنم و دلایل خودم را دارم.


سه:
مراقب لاشخورها باشید.
این از اصل‌های کتاب نیست؛ اما نقطه مقابل این اصل به شمار می‌رود:
«از دیگران بهره بکشید و کار را به نام خود تمام کنید»
نظر من این است که نگذارید دیگران از شما بهره بکشند و دسترنج شما را به نام خودشان ثبت کنند.
همیشه و همه‌جا لاشخورهایی هستند که بالای سر شما پرواز می‌کنند تا شما کارتان را تمام کنید و آنها بی هیچ دردسری از نتیجه کارتان بهره ببرند!
مثلا شاید شما وبلاگ کوچک اما از لحاظ محتوایی قدرتمندی ساخته‌اید؛ باید مراقب افراد سودجو و وبسایت‌های بزرگتر باشید.
ممکن است آنها مطالب شما را به نام خودشان منتشر کنند و به دلیل اعتباری که دارند؛ نتوانید کاری انجام بدهید. 

من برنامه‌نویس هستم و مدت‌ها با دوستانم به برنامه‌نویسی پرداخته‌ام.
 بارها اتفاق می‌افتاد که مطالب یا خدماتی که تیم ما به رایگان عرضه می‌کرد توسط دیگران به فروش می‌رسید!
من کانالی در تلگرام داشتم و برای ادمین‌های تلگرامی در آن تولید محتوا می‌کردم.
بعدها مشخص شد عزیزانی یک کانال خصوصی ساخته‌اند و با گرفتن حق عضویت، مطالب من را برای عده‌ای ارسال می‌کنند!

هنگامی که کتابچه نظریه همه‌چیز مغز را منتشر می‌کردم نگران بودم که بازهم دسترنج من به نام دیگران تمام شود اما دلایلی باعث شدند که این ریسک را بپذیرم.

 شاید شما هیچوقت فکرش را هم نکنید که کسانی منتظر سوءاستفاده از زحمات شما باشند؛
اما لطفا همیشه مراقب لاشخورها باشید.


ادامه دارد.

دانلود فایل صوتی خلاصه کتاب از سایت پانته آ


مغز شما برترین ابزاری است که در اختیار دارید؛ شناخت بیشتر این ابزار از بهترین کارهایی است که می‌توانید برای ارتقای شخصی خودتان انجام بدهید.

در این راستا کتاب کوچکی منتشر کرده‌ام به نام نظریه همه چیز مغز که با نثری روان و ساده نحوه عملکرد مغز انسان را توضیح می‌دهد.

فصل آخر این کتاب مهم‌ترین و کاربردی‌ترین فصل آن است که در آن می‌آموزیم مغز ما تنها برای حفظ حالت موجود تلاش می‌کند و نه برای تلاش و موفقیت.

خواهیم آموخت که چرا اهمال کاری می‌کنیم و تصمیم‌هایمان توسط مغز ناخودآگاهمان عوض می‌شوند؛ و چگونه جلوی این حالت را بگیریم.

و خواهیم آموخت که چگونه مغزمان را وادار کنیم که از حریم امن خودش بیرون بیاید.

برای دانلود فایل PDF به ادامه مطلب مراجعه کنید.

 

نکات مهم :

نویسنده تک تک کلمات این کتابچه امین سرابی است؛ لطفا با رعایت اخلاق و انسانیت از انتشار مطالب به نام دیگران پرهیز کنید.

این کتابچه به رایگان منتشر شده؛ لطفا از فروش آن نیز خودداری نمایید.

 

انتشار رایگان کتابچه با ذکر نام نویسنده بلامانع است.

 

برای دانلود کلیک کنید.




به عنوان دانش آموزی که بیش از پنجاه درصد زندگی‌‌اش درگیر وزارت اموزش و پرورش بوده است؛ و درتمام این مدت دانش آموزی برتر به شمار می‌رفته، چندین نقص بزرگ و اساسی آموزش و پرورش کشورم را لیست می‌کنم. 
هروقت به این لیست نگاه می‌کنم؛ متوجه می‌شوم که من به خاطر ذهن قدرتمند، کنجکاوی و روحیهٔ پرسشگری که داشتم؛ قربانی این نقص‌های خطرناک سیستم آموزشی نشدم؛ و دیگران که بیشتر مطیع و سربه‌زیر بودند؛ متاسفانه در این دام‌ها گرفتار شدند و در میدان رقابت به من باختند…

بدون تعارف، علت این ویژگی‌های خاص خودم را در پست دیگری کاملا تحلیل خواهم کرد و آنجا خواهیم دید که باهوشی یک کودک تا چه اندازه به نحوهٔ تربیت و پرورش او بستگی دارد. 
اما نقص‌های آموزش و پروش: 

۱_آموزش حافظه‌محور، در صدر مشکلات! 

یکی از بدترین روش‌های یادگیری، یادگیری طوطی وار است. 
 به طرز کاملا مایوس‌کننده‌‌ای هر روز این نوع یادگیری را در کلاس‌های درس مشاهده می‌کردم. 

من زمانی فکر می‌کردم خیلی باهوش هستم که می‌توانم به هرنوع سوال سخت و پیچیدهٔ درسی جواب درست بدهم؛
اما الان متوجه می‌شوم علت این موضوع آن بوده که فقط من درس را درک می‌کردم و بقیه تنها آن را ازبر می‌کردند! 

آموزش و پرورش ایران، آموزش را اینگونه معنا می‌کند: 
جای‌گیری مطالب در حافظهٔ مخاطب!
البته در سال‌های اخیر این دید در اسناد بالادستی عوض شده‌است؛ اما درعمل همچنان حافظه‌گرایی در اکثریت مدارس و کلاس‌های درس مشاهده می‌شود و چیزی عوض نشده.

 ضروری‌ترین چیز در آموزش درک و فهم است. 
از نظر من، مطالبی که بدون فهم در حافظهٔ ما نقش می‌بندند؛ هیچوقت وارد جریان تفکر ما نمی‌شوند و ناکارآمد باقی می‌مانند. 

نحوهٔ تدریس و ارزشیابی اکثریت معلمان به این شکل است: 
دانش آموزی متن کتاب را قرائت می‌کند. 
معلم سوالات مربوط به پاراگراف‌ها را بیان می‌کند. 
دانش آموزان این سوالات را کنار هر بند یادداشت می‌کنند. 
شب قبل از امتحان دانش آموز سوالات و جواب‌های مربوطه را به حالت جدول ضربی حفظ می‌کند. 
در جلسهٔ امتحان چه بسیارند دانش آموزانی که جواب آن‌ها به یک سوال امتحانی، مربوط به موضوعی کاملا متفاوت است! 
در بهترین حالت کپی متن کتاب در قسمت پاسخ نوشته شده است. 
بدون هیچ تغییری! 

چون دانش آموز دو چیز را ابدا درک نمی‌کند: 
سوال از او چه می‌خواهد و او درجواب چه می‌گوید! 

 اکثر دانش آموزان در کشور ما توانایی آن را ندارند که سوالات مربوط به یک پاراگراف از کتاب درسی را استخراج کنند و برای این کار وابسته به معلم هستند. 
درواقع کارکرد اصلی معلم همین است: 
گفتن سوالات کتاب! 
این درمورد دروسی مثل مطالعات اجتماعی،تاریخ، و. بیشتذ صدق می‌کند.

در دروسی مثل ریاضی نیز دانش آموزان فهمی از مسائل ندارند و ترجیح می‌دهند راه‌حل را حفظ کنند.


در طول سال‌های تحصیلم هیچوقت سوالات مربوط به پاراگراف‌ها را یادداشت نکرده‌ام. و همیشه تعجب می‌کردم که معلم چرا تاکید دارد آن‌ها را بنویسیم! 

چون به‌ راحتی پاراگراف را می‌خواندم و در حین امتحان اگر سوالی مربوط به آن پاراگراف بود؛ متوجه ارتباط آنها می‌شدم.

این به خاطر فهمیدن مطلب بود.
حتی در جواب دادن به سوالات نیز از ادبیات و جمله‌های خودم بهره می‌گرفتم؛ و شاید سماجت عجیبی در استفاده نکردن از جملات کتاب داشتم. 

تاکید بر حافظه به جای فهم و ادراک بزرگترین، منفورترین و مخرب‌ترین و شاید بنیادی‌ترین مشکل آموزش و پروش ایران است. 

ادامه دارد…

امین سرابی 


قسمت دوم. 

۲. مدرسه، کشتارگاه خلاقیت

خلاقیت را به صورت توانایی نگرش و عملکرد بکر تعریف می‌کنم. 
در شیوهٔ آموزشی فعلی کشورمان، خلاقیت دانش آموزان سرکوب می‌گردد. 

نکته اینجاست که این کشتار خلاقیت، به‌صورت واضح و آشکار نیست؛ بلکه آرام و تدریجی است. 
دانش آموز در طی سال‌های تحصیل، کم کم این موضوع را می‌پذیرد که همرنگ دیگران بودن و رفتار استاندارد بهترین گزینه است. 

خلاقیت یک مهارت ذهنی است و افراد می‌توانند آن را آموزش ببینند. 
متاسفانه خلاقیت در کلاس‌های درس ما بسیار کم مشاهده می‌شود. 
من، در این همه مدت تحصیل، تنها در کلاس انشا شاهد خلاقیت بوده‌ام و در دیگر کلاس‌های درسی، آموزش مبتنی بر حافظه راه را برای هرگونه نگرش نو بسته است. 
حتی در کلاس انشا نیز این پدیده بسیار نادر است! 
متونی که دانش‌آموزان می‌نویسند اکثرا از اینترنت برداشته می‌شود و حتی متون خودشان نیز کلیشه‌ای و فاقد زاویهٔ دیدی تازه است. 

معلمان شاید خلاقیت دانش‌آموزان را تحسین کنند؛ اما مشکل اینجاست که تفکر خلاق به عنوان مزیت جانبی در نظر گرفته می‌شود و نه یک هدف آموزشی. 
در نتیجه دانش‌آموز احساس نیاز به خلاقیت نمی‌کند و انجام تکالیف و نمره‌های خوب را کافی می‌داند. 

برای مثال در همان درس انشا، دانش‌آموزی که می‌تواند در نیم ساعت، با کپی یک متن زیبا از اینترنت بیست بگیرد؛ چرا باید دوساعت برای نوشتن یک متن جالب وقت صرف کند؛ وقتی قرار است بین این دو حالت تفاوتی نباشد؟ 

خلاقیت یعنی پویایی مغز؛ و چنانکه قبلا در تئوری مغز گفتیم، در حالت کلی مغز تمایل به فعالیت اضافی ندارد مگر آنکه لذت و یا رنجی در کار باشد. 

وقتی خلاقیت یک ارزش محسوب نمی‌شود و بود و نبود آن فرق زیادی ندارد؛ 
انتظار نداشته باشیم که ذهن کودکان در مدرسه مسخ نشود. 


امین سرابی

قسمت سوم و پایانی


۳. کیفیت آموزش دیدن و پرورش یافتن! 

بعد از دو مطلب قبل درمورد تاکید برحافظه و کشتارخلاقیت، حال در این پست بیشتر از قبل به خروجی آموزش و پروش می‌پردازم؛ 
با این توجیه که این سیستم مسئولیت دارد نیروی انسانی سازنده و کارآمد و شهروندان شایسته تربیت کند یا اینکه آن‌ها را برای مراحل بعدی آموزش آماده‌تر کند؛ پس بهترین راه قضاوت درمورد آن، خروجی‌های آن است. 

روی دانش‌آموزی فرضی که کم‌کم درحال اتمام دوران مدرسه است تمرکز کرده‌ام. 

مثال‌های زیادی هم برای بعضی ادعاهایم آورده‌ام؛ به راحتی در مقابل چند دبیرستان دولتی می‌توانید همهٔ آن‌ها را آزمایش کنید. 



اما ویژگی‌های یک دانش‌آموز که امسال اولین مدرک تحصیلی‌‌اش را دریافت خواهد کرد:

الف) دید علمی و حساسیت علمی ندارد. 
استدلال گرا نیست.

ب) بدیهیات علمی را متوجه نشده است. 
برای مثال: 

نمی‌تواند تفاوت مابین انرژی و ماده را به‌درستی توضیح بدهد. 
نمی‌تواند گرما را تعریف کند. 
مفهوم بی‌نهایت را درک نکرده است. 
پنج سلسله اصلی جانداران را نمی‌داند. 
فرق جاندار و جانور را نمی‌داند. 
معمولا قادر نیست حتی چندکلمه انگلیسی حرف بزند
(بعضا حتی اگر کلاس زبان هم رفته باشد!) 
نمی‌تواند اصول و فروع دین را به‌درستی بشمارد! 
ترتیب امامان شیعه را نمی‌داند. 
در روخوانی قرآن مشکل دارد. (بدون صوت و لحن) 
الفبای فارسی را بلد نیست. 
حتی بعضا الفبای انگلیسی را نیز درست به یاد ندارد!
(در برابر تمایل شدید به گذاشتن علامت‌های تعجب زیاد مقاومت می‌کنم!) 

عذاب آورترین بخش ماجرا، آن موردی که من با دیدنش شرم عجیبی احساس می‌کنم و واقعا، واقعا و واقعا بسیار اسفناک است و پیشنهاد می‌کنم سی ثانیه روی آن فکر کنید: 
این دانش آموز در روخوانی متن فارسی هم مشکل دارد! 

و جالب‌تر جمله بندی‌های خود آن دانش آموز است هنگامی که دست به قلم می‌شود! 
(انشاهایشان را بخوانید.) 

نکته: دومورد آخر در افرادی که زبان مادریشان فارسی نیست، نمود بیشتری دارد؛ هرچند در بین فارسی زبان‌ها هم بسیار دیده می‌شود. 

ج) آموزش ایدئولوژیک دیده است و درنتیجه دانش سانسورشده دارد. 
درمورد نظریه تکامل چیز زیادی نمی‌داند. 

د) اکثر کنکوری‌های هرسال، همین نوع دانش‌آموزان هفده یا هجده ساله هستند. 
حال بیایید با این حقیقت کنار بیاییم که میانگین درصد داوطلبان کنکور در دروس مختلف حدود پانزده درصد است! 
(این قسمت نیاز به آزمایش ندارد! به آمارها نگاه کنید.) 

هرچند که کنکور معیار خوبی برای سنجش علمی نیست؛ ولی به هرحال انتظار ما از کسی که دوازده سال در کلاس درس نشسته است، بیشتر از اینهاست! 

اگر باور هرکدام از موارد بالا سخت بود؛ شما را به آزمایش آن‌ها دعوت می‌کنم. 
به یک دبیرستان معمولی سر بزنید! 

 

امین سرابی
#As7091


انقلاب صنعتی را به خاطر دارید؟ 
آغاز این انقلاب، این بود که ماشین‌ها توانستند توانایی‌های مشابه جسم انسان را داشته باشند. 

ما توانستیم ماشین‌هایی بسازیم که می‌توانستند کارهای فیزیکی را بهتر، سریعتر و با هزینهٔ کمتر نسبت به یک انسان انجام دهند. 

 

انقلاب صنعتی، محدود به اروپا نبود. 
با گذشت زمان این انقلاب جهان را درنوردید و تقریبا به همهٔ نقاط دنیای ما نفوذ کرد. 


در این انقلاب عظیم، کارکرد جسم انسان کاهش چشمگیری یافت و در کارخانه‌ها و صنایع ماشین‌ها جای انسان را گرفتند. 


وقتی به هوش‌مصنوعی در عصر ما نگاه می‌کنم؛ به طرز عجیبی احساس می‌کنم که انقلاب دیگری همچون انقلاب صنعتی در راه است. 

هوش مصنوعی پدیدهٔ قرن ماست؛ در دورهٔ ما، کامپیوترها به طرز جالب و شاید ترسناکی، توانایی‌های ذهن انسان را شبیه سازی می‌کنند. 

در زمان فعلی، هوش مصنوعی یا artificial intelligence که به اختصار AI نامیده می‌شود؛ توانایی‌های محدودی از ذهن انسان را آموخته است. 
مثل صحبت کردن، شطرنج بازی کردن، تشخیص چهره و ترجمه و…


آن هوش مصنوعی که بتواند همانند یک انسان هوشی جامع و محدودنشده به حوزه‌ای خاص داشته باشد؛ AGI نامیده می‌شود. 
احتمالا شما انواعی از آن را در فیلم‌های علمی تخیلی مشاهده کرده اید. 
یکی از بزرگترین ویژگی‌های احتمالی AGI داشتن خودآگاهی است. 

روزی خواهد رسید که ما انسان‌ها، این هوش‌مصنوعی جامع را خواهیم ساخت؛ و یکی از آرزوهای بزرگ من این است که آن روز شخصا زنده باشم و این پدیده را به چشم ببینم و یا حتی در ساخت آن مشارکت داشته باشم. 
این رویای بزرگ من است! 

هوش‌مصنوعی‌جامع می‌تواند آخرین اختراع نسل بشر باشد. 

اگر این موجود از ما هوشمندتر باشد دنیای جدیدی پیش روی ما خواهد بود. 

اشخاص زیادی نسبت به این فناوری بدبین هستند؛ مثل استیون ه‍اوکینگ فیزیکدان نظری بزرگ قرن. 
اما من شدیدا به آن ایمان دارم. 
ازنظر من دلیلی ندارد که هوش‌مصنوعی جامع_اگر به درستی آموزش دیده باشد_ به فکر کشتار همه انسان‌ها بیفتد. 

این ما انسان‌های کوتاه‌فکر هستیم که به خاطر ارزش‌های متفاوت قصد جان یکدیگر را می‌کنیم. 
هوش‌مصنوعی، اگر به درستی آموزش داده شود؛ می‌تواند صلح را به جهان ما هدیه کند. 


بحث آموزش، یعنی این هوش مصنوعی همانند یک انسان قابلیت آموزش دیدن را دارد. 
در صورتی که ما از این فناوری به درستی استفاده کنیم جهانی بهتر خواهیم داشت؛ 
و اگر از آن برای ادامه کشت و کشتار و گندهایی که زده‌‌ایم بهره بکشیم؛ 
بی‌شک احتمال انقراض نسلمان وجود دارد. 

پس، بنظر من انسان‌های باهوش ولی نادان، دانشمندان بزرگ ولی کوته‌فکر، خطر بزرگتری بر علیه بقای نسلمان هستند تا موجودی که می‌تواند بهتر از ما بیندیشد! 


امین سرابی
#As7091
 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

شکوفه باران نوشته های یک فلانی دنیای بازی فرش دستباف آموزش کامل closed Sue کولر گازی ال جی تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین.. آسیاب میکرونیزه ریموند